کد مطلب:2786 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:277

18 - بابیه و بهائیه
بابیه

بنیان گذار فرقه بابیه سید علی محمد شیرازی است . از آنجا كه او در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود را طریق ارتباط با امام زمان می دانست ، ملقب به ((باب )) گردید و پیروانش ((بابیه )) نامیده شدند. سید علی محمد در سال 1235ق . در شیراز به دنیا آمد. در كودكی به مكتب شیخ عابد رفت و خواندن و نوشتن آموخت . شیخ عابد از شاگردان شیخ احمد احسائی (بنیان گذار شیخیه ) و شاگردش سید كاظم رشتی بود و لذا سید علی محمد از همان دوران با شیخیه آشنا شد، به طوری كه چون سید علی محمد در سن حدود نوزده سالگی به كربلا رفت در درس سید كاظم رشتی حاضر شد. در همین درس بود كه با مسائل عرفانی و تفسیر و تاءویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا شد. قبل از رفتن به كربلا، مدتی در بوشهر اقامت كرد و در آنجا به ((ریاضت كشی )) پرداخت . نقل شده است كه در هوای گرم بوشهر بر بام خانه رو به خورشید اورادی می خواند. پس از درگذشت سید كاظم رشتی تا مریدان و شاگردان وی جانشینی برای او می جستند كه مصداق ((شیعه كامل )) یا ((ركن رابع )) شیخیه باشد. در این باره میان چند تن از شاگردان رقابت افتاد و سید علی محمد نیز در این رقابت شركت كرد، بلكه پای از جانشینی سید رشتی فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شیعیان یا ((ذكر)) او، یعنی واسطه میان امام و مردم ، شمرد. هجده تن از شاگردان سید كاظم رشتی كه همگی شیخی مذهب بودند (و بعدها سید علی محمد آنها را حروف حی : ح 10، نامید) از او پیروی كردند.

علی محمد در آغاز امر بخشهایی از قرآن را با روشی كه از مكتب شیخیه آموخته بود تاءویل كرد و تصریح كرد كه از سوی امام زمان (عج ) ماءمور به ارشاد مردم است . سپس مسافرتهایی به مكه و بوشهر كرد و دعوت خود را آشكارا تبلیغ كرد. یارانش نیز در نقاط دیگر به تبلیغ ادعاهای علی محمد پرداختند. پس از مدتی كه گروههایی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن گفت و خود را مهدی موعود معرفی كرد و پس از آن ادعای نبوت و رسالت خویش را مطرح كرد و مدعی شد كه دین اسلام فسخ شده است و خداوند دین جدیدی همراه با كتاب آسمانی تازه به نام ((بیان )) را بر او نازل كرده است . علی محمد در كتاب بیان خود را برتر از همه پیامبران دانسته و خود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است .

در زمانی كه علی محمد هنوز از ادعای با بیت امام زمان علیه السلام فراتر نرفته بود به دستور والی فارس در سال 1261 ق . دستگیر و به شیراز فرستاده شد و پس از آن و پس از آنكه در مناظره با علمای شیعه شكست خورد اظهار ندامت كرد و در حضور مردم گفت : ((لعنت خدا بر كسی كه مرا وكیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر كسی كه مرا باب امام بداند)). پس ‍ از این واقعه شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماكو تبعید شد. در همین قلعه با مریدانش مكاتبه داشت و از اینكه می شنید آنان در كار تبلیغ دعاوی او می كوشند به شوق افتاد و كتاب بیان را رد همان قلعه نوشت . دولت محمد شاه قاجار برای آنكه پیوند او را با مریدانش قطع كند در سال 1264 ق . وی را از قلعه ماكو به قلعه چهریق در نزدیكی ارومیه منتقل كرد. پس از چندی او را به تبریز بردند و در حضور چند تن از علما محاكمه شد. علی محمد در آن مجلس آشكارا از مهدویت خود سخن گفت و ((بابیت امام زمان )) را كه پیش از آن ادعا كرده بود به ((بابیت علم خداوند)) تاءویل كرد. علی محمد در مجالس ‍ علما نتوانست ادعای خود را اثبات كند و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند، از پاسخ فرو ماندد و جملات ساده عربی را غلط خواند. در نتیجه وی را چوب زده تنبیه نمودند و او از دعاوی خویش تبری جست و توبه نامه نوشت . اما این توبه نیز مانند توبه قبلی او واقعی نبود، از این رو پس از مدتی ادعای پیامبری كرد.

پس از مرگ محمد شاه قاجار در سال 1264 ق . مریدان علی محمد، آشوبهایی در كشور پدید آوردند و در مناطقی به قتل و غارت مردم پرداختند. در این زمان میرزا تقی خان امیركبیر - صد اعظم ناصرالدین شاه - تصمیم به قتل علی محمد و فرو نشاندن فتنه بابیه گرفت . برای این كار از علما فتوا خواست . برخی علما به دلیل دعاوی مختلف و متضاد او و رفتار جنون آمیزش شبه خبط دماغ را مطرح كردند و از صدور حكم اعدام او خودداری كردند. اما برخی دیگر علی محمد را مردی دروغگو و ریاست طلب می شمردند و از این رو حكم به قتل او دادند. علی محمد همراه یكی از پیروانش در 27 شعبان 1266 در تبریز تیرباران شد.

همان طور كه دیدیم سید علی محمد آرا و عقاید متناقصی ابراز داشته است اما از كتاب بیان كه آن را كتاب آسمانی خویش می دانست ، برمی آید كه خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار می پنداشته است و عقیده داشت كه با ظهورش آیین اسلام منسوخ و قیامت موعود در قرآن ، به پا شده است . علی محمد خود را مبشر ظهور بعدی شمرده و او را ((من یظهره الله )) (كسی كه خدا او را آشكار می كند) خوانده است و در ایمان پیروانش بدو تاءكید فراوان دارد. او نسبت به كسانی كه آیین او را نپذیرفتند خشونت بسیاری را سفارش كرده است و از جمله وظایف فرمانروای بابی را این می داند كه نباید جز بابیها كسی را بر روی زمین باقی بگذارد. باز دستور می دهد غیر از كتابهای بابیان همه كتابهای دیگر باید محو و نابود شوند و پیروانش نباید جز كتاب بیان و كتابهای دیگر با بیان ، كتاب دیگری را بیاموزند.



بهائیه

فرقه بهائیه ، منشعب از فرقه بابیه است . بنیان گذار آیین بهائیت ، میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است ، و این آیین نیز نام خود را از همین لقب برگرفته است . پدرش از منشیان عهد محمد شاه قاجار و مورد توجه قائم مقام فراهانی بود و بعد از قتل قائم مقام از مناصب خود بركنار شد و به شهر نور رفت . میرزا حسینعلی در 1233 در تهران به دنیا آمد و آموزشهای مقدماتی ادب فارسی و عربی را زیر نظر پدر و معلمان و مربیان گذراند. پس ‍ از ادعای بابیت توسط سید علی محمد شیرازی در شمار نخستین گروندگان به باب درآمد و از فعال ترین افراد بابی شد و به ترویج بابیگری ، بویژه در نور و مازندارن پرداخت . برخی از برادرانش از جمله برادر كوچكترش میرزا یحیی معروف به ((صبح ازل )) نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند.

پس از اعدام علی محمد باب به دستور امیر كبیر، میرزا یحیی ادعای جانشینی باب را كرد. ظاهرا یحیی نامه هایی برای علی محمد باب نوشت و فعالیتهای پیروان باب را توضیح داد. علی محمد باب در پاسخ به این نامه ها وصیت نامه ای برای یحیی فرستاد و او را وصی و جانشین خود اعلام كرد. برخی گفته اند این نامه ها توسط میرزا حسینعلی و به امضای میرزا یحیی بوده است و حسینعلی این كار و نیز معرفی یحیی به عنوان جانشینی باب را برای محفوظ ماندن خود از تعرض مردم انجام داده است و علی محمد در پاسخ به نامه ها میرزا یحیی را وصی خود ندانسته بلكه به او توصیه كرده كه در سایه برادر بزرگتر خویش حسینعلی قرار گیرد. در هر حال ، پس از باب عموم بابیه به جانشینی میرزا یحیی معروف به صبح ازل معتقد شدند و چون در آن زمان یحیی بیش از نوزده سال نداشت ، میرزا حسینعلی زمام كارها را در دست گرفت .

امیر كبیر برای فرونشاندن فتنه با بیان از میرزا حسینعلی خواست تا ایران را به قصد كربلا ترك كند، و او در شعبان 1267 به كربلا رفت ؛ اما چند ماه بعد، پس از بركناری و قتل امیركبیر در ربیع الاول 1268 و صدارت یافتن میرزا آقاخان نوری ، به دعوت و توصیه شخص اخیر به تهران بازگشت . در همین سال تیراندازی با بیان به ناصرالدین شاه پیش آمد و بار دیگر به دستگیری و اعدام بابیها انجامید، و چون شواهدی برای نقش حسینعلی در طراحی این سوء قصد وجود داشت ، او را دستگیر كردند.اما حسینعلی به سفارت روس ‍ پناه برد و شخص سفیر از او حمایت كرد. سرانجام با توافق دولت ایران و سفیر روس ، میرزا حسینعلی به بغداد منتقل شد و بدین ترتیب بهاء الله با حمایت دولت روس از مرگ نجات یافت . او پس از رسیدن به بغداد نامه ای به سفیر روس نگاشت و از وی و دولت روس برای این حمایت قدردانی كرد. در بغداد كنسول دولت انگلستان و نیز نماینده دولت فرانسه با بهاء الله ملاقات كردند و حمایت دولتهای خویش را به او ابلاغ كردند و حتی تابعیت انگلستان و فرانسه را نیز پیشنهاد نمودند. والی بغداد نیز با حسینعلی با بیان با احترام رفتار كرد و حتی برای ایشان مقرری نیز تعیین شد. میرزا یحیی كه عموم بابیان او را جانشین بلامنازع باب می دانستند، با لباس درویشی مخفیانه به بغداد رفت و چهار ماه زودتر از بهاء الله به بغداد رسید. در این هنگام بغداد و كربلا نجف مركز اصلی فعالیتهای بابیان شد و روز به روز بر جمعیت ایشان افزوده می شد. در این زمان برخی از بابیان ادعای مقام ((من یظهر اللهی )) راساز كردند. می دانیم كه علی محمد باب به ظهور فرد دیگری پس از خود بشارت داده بود و او را ((من یظهر الله )) نامیده بود و از بابیان خواسته بود به او ایمان بیاورند. البته از تعبیرات وی برمی آید كه زمان تقریبی ظهور فرد بعدی را دو هزار سال بعد می دانسته است ، بویژه آنكه ظهور آن موعود را به منزله فسخ كتاب بیان خویش ‍ می دانسته است . اما شماری از سران بابیه به این موضوع اهمیت ندادند و خود را ((من یظهره الله )) یا ((موعود بیان )) دانستند. گفته شده كه فقط در بغداد بیست و پنج نفر این مقام را ادعا كردند كه بیشتر این مدعیان با طراحی حسینعلی و همكاری یحیی یا كشته شدند یا از ادعای خود دست برداشتند. آدمكشی هایی كه در میان بابیان رواج داشت و همچنین دزدیدن اموال زائران اماكن مقدسه در عراق و نیز منازعات میان بابیان و مسلمانان باعث شكایت مردم عراق و بویژه زائران ایرانی گردید و دولت ایران از دولت عثمانی خواست تا بابیها را از بغداد و عراق اخراج كند. بدین ترتیب در اوایل سال 1280 ق . فرقه بابیه از بغداد به استانبول و بعد از چهار ماه به ادرنه منتقل شدند در این زمان میرزا حسینعلی مقام ((من یظهر اللهی )) را برای خود ادعا كرد و از همین جا نزاع اصلی و جدایی و افتراق در میان بابیان آغاز شد. بابیهایی كه ادعای او را نپذیرفتند و بر جانشینی میرزا یحیی (صبح ازل ) باقی ماندند، ازلی نام گرفتند و پذیرندگان ادعای میرزا حسینعلی (بهاءالله ) بهائی خوانده شدند. میرزا حسینعلی با ارسال نوشته های خود به اطراف و اكناف رسما بابیان را به پذیرش آیین جدید فرا خواند و دیری نگذشت كه بیشتر آنان به آیین جدید ایمان آوردند. منازعات ازلیه و بهائیه در ادرنه شدت گرفت و اهانت و تهمت و افترا و كشتار رواج یافت و هر یك از دو طرف بسیاری از اسرار یكدیگر را باز گفتند. بهاء الله در كتابی به نام بدیع ، و صایت و جانشینی صباح ازل را انكار كرد و به افشاگری اعمال و رفتار او و ناسزاگویی به او و پیروانش پرداخت . در برابر، عزیه خواهر آن دو در كتاب تنبیه النائمین كارهای بهاء الله را افشا كرد و یك بار نیز او را به مباهله فرا خواند. نقل شده است كه در این میان صبح ازل برادرش بهاء الله را مسموم كرد و بر اثر همین مسمومیت بهاء الله تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا بود. سرانجام حكومت عثمانی برای پایان دادن به این درگیریها بهاء الله و پیروانش را به عكا در فلسطین و صبح ازل را به قبرس تبعید كرد، اما دشمنی میان دو گروه ادامه یافت . بهاء الله مدت نه سال در قلعه ای در عكا تحت نظر بود و پانزده سال بقیه عمر خویش را نیز در همان شهر گذراند و در هفتاد و پنج سالگی در 1308 ق . در شهر حیفا از دنیا رفت .

میرزا حسینعلی پس از اعلام ((من یظهره اللهی )) خویش ، به فرستادن نامه (الواح ) برای سلاطین و رهبران دینی و سیاسی جهان اقدام كرد و ادعاهای گوناگون خود را مطرح ساخت . بارزترین مقام ادعایی او ربوبیت و الوهیت بود. او خود را خدای خدایان ، آفریدگار جهان ، كسی كه ((لم یلد و لم یولد)) است ، خدای تنهای زندانی ، معبود حقیقی ، رب ما یری و ما لا یری نامید. پیروانش نیز پس از مرگ او همین ادعاها را درباره اش ‍ ترویج كردند، و در نتیجه پیروانش نیز خدایی او را باور كردند و قبر او را قبله خویش گرفتند.

گذشته از ادعای ربوبیت ، او شریعت جدید آورد و كتاب اقدس را نگاشت كه بهائیان آن را ((ناسخ جمیع صحائف )) و ((مرجع تمام احكام و اوامر و نواهی )) می شمارند. بابیهایی كه از قبول ادعای او امتناع كردند، یكی از انتقاداتشان همین شریعت آوری او بود، از این رو كه به اعتقاد آنان ، نسخ كتاب بیان نمی توانست در فاصله بسیار كوتاهی روی دهد. بویژه آنكه احكام بیان و اقدس هیچ مشابهتی با یكدیگر ندارند؛ اساس بابیت ، از بین بردن همه كتابهای غیر بابی و قتل عام مخالفان بود، در حالی كه اساس ‍ بهائیت ، ((راءفت كبری و رحمت عظمی و الفت با جمیع ملل )) بود. با این حال میرزا حسینعلی در برخی جاها منكر نسخ بیان شد.

مهم ترین برهان او بر حقانیت ادعایش ، مانند سید باب ، سرعت نگارش و زیبایی خط بود. نقل شده كه در هر شبانه روز یك جلد كتاب می نوشت . بسیاری از این نوشته ها بعدها به دستور میرزا حسینعلی نابود شد. نوشته های باقیمانده او نیز مملو از اغلاط املایی ، انشایی ، نحوی و غیر آن بود. مهمترین كتاب بهاء الله ایقان بود كه در اثبات قائمیت سید علی محمد باب در آخرین سالهای اقامت در بغداد نگاشت .

اغلاط فراوان و نیز اظهار خضوع بهاءالله نسبت به برادرش صبح ازل در این كتاب سبب شد كه از همان سالهای پایانی زندگی میرزا حسینعلی پیوسته در معرض تصحیح و تجدید نظر قرار گیرد.

بهائیه پس از بهاءالله

پس از مرگ میرزا حسینعلی ، پسر ارشد او عباس افندی (1260-1340 ق .) ملقب به عبد البهاء جانشین وی گردید. البته میان او و برادرش محمد علی بر سر جانشینی پدر مناقشاتی رخ داد كه منشاء آن صدور ((لوح عهدی )) از سوی میرزا حسینعلی بود كه در آن جانشین خود را عباس ‍ افندی و بعد از او محمد علی افندی معین كرده بود. در ابتدای كار اكثر بهائیان از محمد علی پیروی كردند اما در نهایت عباس افندی غالب شد. عبد البهاء ادعایی جز پیروی از پدر و نشر تعالیم او نداشت و به منظور جلب رضایت مقامات عثمانی ، رسما و با التزام تمام ، در مراسم دینی از جمله نماز جمعه شركت می كرد و به بهائیان نیز سفارش كرده بود كه در آن دیار به كلی از سخن گفتن درباره آیین جدید بپرهیزند. در اواخر جنگ جهانی اول ، در شرایطی كه عثمانیها درگیر جنگ با انگلیسیها بودند و آرتور جیمز بالفور، وزیر خارجه انگلیس در صفر 1336/ نوامبر 1917 اعلامیه مشهور خود مبنی بر تشكیل وطن ملی یهود در فلسطین را صادر كرده بود، مسائلی روی داد كه جمال پاشا، فرمانده كل قوای عثمانی ، عزم قطعی بر اعدام عبدالبهاء و هدم مراكز بهائی در عكا و حیفا گرفت . برخی مورخان ، منشاء این تصمیم را روابط پنهان عبدالبهاء با قشون انگلیس كه تازه در فلسطین مستقر شده بود، می دانند. لرد بالفور بلافاصله به سالار سپاه انگلیس در فلسطین دستور داد تا با تمام قوا در حفظ عبد البهاء و بهائیان بكوشد. پس از تسلط سپاه انگلیس بر حیفا، عبد البهاء برای امپراتور انگلیس ، ژرژ پنجم ، دعا كرد و از اینكه سراپرده عدل در سراسر سرزمین فلسطین گسترده شده به درگاه خدا شكر گزارد. پس از استقرار انگلیسی ها در فلسطین ، عبد البهاء در سال 1340 ق . درگذشت و در حیفا به خاك سپرده شد. در مراسم خاكسپاری او نمایندگانی از دولت انگلیس حضور داشتند و چرچیل ، وزیر مستعمرات بریتانیا، با ارسال پیامی مراتب تسلیت پادشاه انگلیس را به جامعه بهائی ابلاغ كرد.

از مهمترین رویدادهای زندگی عبدالبهاء، سفر او به اروپا و امریكا بود. این سفر نقطه عطفی در ماهیت آیین بهایی محسوب می گردد. پیش از این مرحله ، آیین بهایی بیشتر به عنوان یك انشعاب از اسلام یا تشیع و یا شاخه ای از متصوفه شناخته می شد و رهبران بهائیه برای اثبات حقانیت خود از قرآن و حدیث به جستجوی دلیل می پرداختند و این دلایل را برای حقانیت خویش به مسلمانان و بویژه شیعیان ارائه می كردند. مهمترین متن احكام آنان نیز از حیث صورت با متون فقهی اسلامی تشابه داشت . اما فاصله گرفتن رهبران بهائی از ایران و مهاجرات به استانبول و بغداد و فلسطین و در نهایت ارتباط با غرب ، عملا سمت و سوی این آیین را تغییر داد و آن را از صورت آشنای دینهای شناخته شده ، بویژه اسلام ، دور كرد.

عبد البهاء در سفرهای خود تعالیم باب و بهاء را با آنچه در قرن نوزدهم در غرب ، خصوصا تحت عناوین روشنگری و مدرنیسم و اومانیسم متداول بود، آشتی داد. البته باید توجه داشت كه خود بهاء الله نیز در مدت اقامتش ‍ در بغداد با برخی از غربزده های عصر قاچار مثل میرزا ملكم خان ، كه به بغداد رفته بودند آشنا شد.

همچنین در مدت اقامتش در استانبول با میرزا فتحعلی آخوند زاده كه سفری به آن دیار كرده بود آشنا گردید. افكار این روشنفكران غربزده در تحولات فكری میرزا حسینعلی بی تاءثیر نبود. نمونه ای از متاءثر شدن عبد البهاء از فرهنگ غربی مساءله وحدت زبان و خط بود كه یكی از تعالیم دوازده گانه او بود. این تعلیم برگرفته از پیشنهاد زبان اختراعی اسپرانتو است كه در اوایل قرن بیستم طرفدارانی یافته بود، ولی بزودی غیر عملی بودن آن آشكار شد و در بوته فراموشی افتاد. موارد دیگر تعالیم دوازده گانه عبارت است از: ترك تقلید (تحری حقیقت ) تطابق دین با علم و عقل ، وحدت اساس ادیان ، بیت العدل ، وحدت عالم انسانی ، ترك تعصبات ، الفت و محبت میان افراد بشر، تعدیل معیشت عمومی ، تساوی حقوق زنان و مردان ، تعلیم و تربیت اجباری ، صلح عمومی و تحریم جنگ . عبد البهاء این تعالیم را از ابتكارات پدرش قلمداد می كرد و معتقد بود پیش از او چنین تعالیمی وجود نداشت .

پس از عبد البهاء، شوقی افندی ملقب به شوقی ربانی فرزند ارشد دختر عبد البهاء، بنا به وصیت عبد البهاء جانشین وی گردید. این جانشینی نیز با منازعات همراه بود زیرا بر طبق وصیت بهاء الله پس از عبد البهاء باید برادرش محمد علی افندی به ریاست بهائیه می رسید. اما عبد البهاء او را كنار زد و شوقی افندی را به جانشینی او نصب كرد و مقرر نمود كه ریاست بهائیان پس از شوقی در فرزندان ذكور او ادامه یابد.

برخی از بهائیانریاست شوقی را نپذیرفتند و شوقی به رسم معهود اسلاف خود به بدگویی و ناسزا نسبت به مخالفان پرداخت . شوقی بر خلاف نیای خود تحصیلات رسمی داشت و در دانشگاه امریكاییبیروت و سپس در آكسفورد تحصیل كرده بود. نقش اساسی او در تاریخ بهائیه ، توسعه تشكیلات اداری و جهانی این آیین بود و این فرایند بویژه در دهه شصت میلادی در اروپا و امریكا سرعت بیشتری گرفت و ساختمان معبدهای قاره ای بهائی موسوم به مشرق الاذكار به اتمام رسید. تشكیلات بهائیان كه شوقی افندی به آن ((نظم اداری امر الله )) نام داد، زیر نظر مركز اداری و روحانی بهائیان واقع در شهر حیفا (در كشور اسرائیل ) كه به ((بیت العدل اعظم الهی )) موسوم است اداره می گردد. در زمان حیات شوقی از تاءسیس ‍ این دولت حمایت كرد و مراتب دوستی بهائیان را نسبت به كشور اسرائیل به رئیس جمهور اسرائیل ابلاغ كرد.

بنابر تصریح عبد البهاء پس از وی بیست و چهار تن از فرزندان ذكورش ، نسل بعد از نسل با لقب ولی امرالله باید رهبری بهاییان را بر عهده می گرفتند و هر یك باید جانشین خود را تعین می كرد. اما شوقی افندی عقیم بود و طبعا پس از وفاتش دوران دیگری از دو دستگی و انشعاب و سرگشتگی در میان بهائیان ظاهر شد. ولی سرانجام همسر شوقی افندی ،

روحیه ماكسول و تعدادی از گروه 27 نفری منتخب شوقی ملقب به ((ایادیان امرالله )) اكثریت بهائیان را به خود جلب و مخالفان خویش را طرد و بیت العدل را در 1963 تاءسیس كردند. از گروه ایادیان امرالله در زمان حاضر سه نفر یعنی روحیه ماكسول و دو تن دیگر در قید حیات اند و با كمك افراد منتخب بیت العدل كه به ((مشاورین قاره ای )) معروف اند رهبری اكثر بهائیان را بر عهده دارند. به موازات رهبری روحیه ماكسول ، چارلز میس ریمی نیز مدعی جانشینی شوقی افندی را كرد و گروه ((بهائیان ارتدكس )) را پدید آورد كه امروزه در امریكا، هندوستان و استرالیا و چند كشور دیگر پراكنده اند. عده ای دیگر از بهائیان به رهبری جوانی از بهائیان خراسان ، به نام جمشید معانی كه خود را ((سماء الله )) می خواند، گروه دیگری از بهائیان را تشكیل دادند كه در اندونزی ، هند، پاكستان و امریكا پراكنده اند. بر طبق آمارهای بهائیان جمعیت آنان در سال 1992، پنج میلیون نفر تخمین زده می شود كه البته این آمار اغراق آمیز است .

آیینها و باورهای بهائیان

نوشته های سید علی محمد باب ، میرزا حسینعلی بهاء الله و عبد البهاء، تا حدی نیز شوقی افندی ربانی ، از نظر بهائیان مقدس است ، اما كتب باب عموما در دسترس بهائیان قرار نمی گیرد، و دو كتاب اقدس و ایفان میرزا حسینعلی نوری در نزد آنان از اهمیت خاصی برخوردار است . تقویم شمسی بهائی از نوروز آغاز گشته به نوزده ماه ، در هر ماه به نوزده روز تقسیم می شود و چهار روز (در سالهای كبیسه پنج روز) باقیمانده ایام شكرگزاری و جشن تعیین شده است . بهائیان موظف به نماز روزانه و روزه به مدت نوزده روز در آخرین ماه سال و زیارت یكی از اماكن مقدسه ایشان ، شامل منزل سید علی محمد باب در شیراز و منزل میرزا حسینعلی نوری در بغدادند.

بهائیان همچنین به حضور در ضیافات موظف اند كه هر نوزده روز یك بار تشكیل می گردد. در آیین بهایی نوشیدن مشروبات الكلی و مواد مضر به سلامت منع شده و رضایت والدین عروس و داماد در ازدواج ضروری شمرده شده است .

آیین بهایی از ابدای پیدایش در میان مسلمانان به عنوان یك انحراف اعتقادی (فرقه ضاله ) شناخته شد. ادعای بابیت و سپس قائمیت و مهدویت توسط سید علی محمد باب با توجه به احادیث قطعی پذیزفته نبود. ویژگیهای مهدی در احادیث اسلامی به گونه ای تبیین شده كه راه هر گونه ادعای بیجا را بسته است . در احادیث ادعای بابیت امام غایت به شدت محكوم شده است . ادعای دین جدید توسط باب و بهاء الله با اعتقاد به خاتمیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله كه توسط همه مسلمانان پذیرفته شده است ، سازگار نبود. از این رو علی رغم تبلیغات گسترده ، بهائیان در میان مسلمانان و شیعیان جایگاهی نیافتند.

تاریخ پر حادثه رهبران بهائی ، نادرست درآمدن پیشگویی های آنان و منازعات دور از ادب از یكسو و حمایتهای دولتهای استعماری در مواضع مختلف از سران بهایی و بویژه همرهی آنان با دولت اسرائیل از سوی دیگر، زمینه فعالیت در كشورهای اسلامی ، خصوصا ایران ، را از بهائیان گرفت . مؤ لفان بسیاری در نقد این آیین كتاب نوشتند. علمای حوزه های علمیه شیعه و دانشگاه الازهر و مفتیان بلاد اسلامی جدا بودن این فرقه از امت اسلامی را اعلام داشتند و آنان را مخالفان ضروریات اسلام معرفی كردند. بازگشت برخی مقامات و مبلغان بهائی از این آیین و افشای مسائل درونی این فرقه ، نیز عامل مهم فاصله گرفتن مسمانان از این آیین بوده است . (239)

چكیده

1.بنیان گذار فرقه بابیه ، سید علی محمد شیرازی است . او چون در ابتدا مدعی باب بودن (دروازه ارتباط) با امام زمان علیه السلام بود ملقب به باب شد و پیروانش ((بابیه )) نامیده شدند. او از ابتدا با شیخیه آشنا شد و از این طریق راهی به مسائل عرفانی و تفسیر آیات و احادیث یافت .

2.پس از مرگ سید كاظم رشتی ، مریدان او به دنبال جانشینی بودند. سید علی محمد در این موقعیت خود را باب امام دوازدهم معرفی كرد و برخی از پیروان سید كاظم هم از او تبعیت كردند. سید علی محمد به تدریج ادعای مهدویت ، و سرانجام نبوت نمود.

3.سید علی محمد چندین بار توسط حكومت وقت دستگیر و هر دفعه از گذشته خود ابراز ندامت نمود لكن هر بار توبه را می شكست و دوباره تبلیغ را شروع می نمود تا اینكه سرانجام در تبریز تیرباران شد.

4.باب آرای متناقضی ابراز نموده كه برخی در كتاب بیان او آمده است . او نسبت به كسانی كه آیین او را نپذیرند خشونت زیادی سفارش كرده است ؛ همه افراد جز بابی ها باید از بین بروند و همه كتابهای دیگر باید محو شوند.

5.فرقه بهائیه منشعب از فرقه بابیه است . بنیان گذار آیین بهائیت ، میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است . او از پیروان و مبلغان باب بود. برادر كوچكتری هم به نام میرزا محیی (صبح ازل ) داشت كه وصیتی از باب مبنی بر جانشینی در دست داشت و از این رو پس از مرگ باب ، عده ای او را جانشین باب دانستند لكن به جهت سن كم ، میرزا حسینعلی زمام كارها را به دست گرفت .

6.از آنجا كه باب به ظهور فردی پس از خود با مقام ((من یظهره الله )) نوید داده بود افراد زیادی ادعای چنین مقامی كردند كه توسط حسینعلی و همكاری یحیی یا كشته شدند یا از ادعای خود دست برداشتند. سپس ‍ میرزا حسینعلی این مقام را برای خود ادعا كرد و از اینجا نزاع اصلی در میان بابیان آغاز شد. بابی هایی كه ادعای حسینعلی را نپذیرفتند و بر جانشینی یحیی باقی ماندند ازلی نام گرفتند و پیروان حسینعلی (بهاء الله ) بهائی خوانده شدند. او با ارسال نامه هایی به اطراف رسما آیین جدید را اعلام و عده زیادی به او ایمان آوردند.

7.میرزا حسینعلی مقامات زیادی برای خود ادعا كرد كه مهمترین آنها مقام الوهیت و ربوبیت بود. او همچنین ادعای شریعت جدیدی نمود و كتاب اقدس را نگاشت .

مهمترین كتاب بهاء الله ایقان بود كه در آخرین سالهای اقامتش در بغداد نوشته است .

8.پس از مرگ میرزا حسینعلی ، پسر بزرگش عباس افندی ملقب به عبد البهاء، جانشین وی شد. از رویدادهای مهم در زمان او، سفرش به اروپا و امریكا بود كه نقطه عطفی در آیین بهایی محسوب می شود و او در این سفرها تعالیم باب و بهاء را با آنچه در غرب تحت عنوان مدرنیسم متداول بود آشتی داد.

9.برخی از تاءثیرات فرهنگ غربی در عبدالبها در تعالیم او آشكار است : ترك تقلید، تطابق دین و علم و عقل ، وحدت زبان و خط، وحدت اساسی ادیان ، ترك تعصبات ، تساوی حقوق زن و مرد و...

10.پس از عبد البها، شوقی افندی فرزند ارشد دخترش بنا به وصیت عبدالبها جانشین وی شد. او بر خلاف نیای خود از دانشگاه بیروت و آكسفورد تحصیلات رسمی داشت . وی نقش ویژه ای در توسعه تشكیلات اداری و جهانیآیین بهائیت ایفا نمود.

11.آیین بابی و بهایی از ابتدای پیدایش در میان مسلمانان به عنوان اعتقادی انحرافی و فرقه ضاله شناخته شده است . ویژگیهای مهدی موعود در احادیث اسلامی به نحوی تبیین شده كه راه هر گونه ادعای نادرست را می بندد. ادعای دین جدید توسط باب و بهاء مخالف با اعتقاد به خاتمیت پیامبر اسلام است . لذا علیرغم تبلیغات وسیع هیچ گاه بهائیان در میان مسلمانان جایگاهی نیافتند.

پرسش

1.فرقه بابیه چگونه و توسط چه كسی پیدا شد؟

2.نحوه پیدایش فرقه بهائیه چگونه بوده است و بهاء الله چه ادعاهایی اظهار كرده بود؟

3.چگونه فرقه بهاییه از فرهنگ غرب متاءثر شد؟

4.چرا آیین بهائیت در میان مسلمانان جایگاهی نیافت ؟